قلم بتراشم از هر استخوانم مرکب گیرم از خون رگانم
بگیرم کاغذی از پرده ی دل نویسم بر تو دوست مهربانم:
درد عشق و عاشقی درمان ندارد
راز عشق و عاشقی پایان ندارد .
.
.
روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت
هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت
چشمه سادگی از لطف زمین می جوشید
خودمانیم زمین این همه نامرد نداشت
تاریخ : چهارشنبه 93/5/1 | 12:45 عصر | نویسنده : milad | نظرات ()